خانواده و غولي به نام جنگ نرم


 

نويسنده:زهرا صفايي




 
خانواده به دليل اهميت بسيار زيادي که در جامعه ما دارد، گستره وسيعي را براي بحث و بررسي مي طلبد. حال که روزي را در تقويم به نام روز خانواده نامگذاري کرده اند، فرصت را مناسب ديديم تا پنجره اي به روي بحثي بگشاييم که عامل تهديدي براي اين نهاد مهم به شمار مي رود؛ جنگ نرم. واژه جنگ نرم اين روزها زياد به گوشمان مي خورد؛ اما ممکن است تعريف و اطلاعات درستي از آن نشود و تأثير و حساسيتي که نسبت به آن وجود دارد، لمس نشود. در واقع جنگ نرم، جنگ نرم افزاري؛ (شامل هر گونه عمليات جامع رواني و تبليغات رسانه اي است که جامعه يا گروه هدف را نشانه مي گيرد و بدون درگيري نظامي و گشودن آتش، رقيب را به انفعال، عقب نشيني يا شکست وا مي دارد! ويژگي مهم و برجسته جنگ نرم، استفاده از تکنولوژي هاي ارتباطي و ابزار فکري و فرهنگي است و اين انتخاب به دليل ناکارآمدي جنگ سخت در نبردهاي فرسايشي در اقصي نقاط جهان باشد! شايد بتوان گفت اين روزها ديگر جنگ سرد (به خاطر ادعاي احترام به حقوق بشر) براي تسلط بر کشورها به کار نيايد و اينجاست که جنگ نرم خود را نشان مي دهد! مي توان گفت، جنگ نرم جنگي با دست هاي نامرئي و پرقدرت است که حتي ممکن است قبل از اينکه متوجه باشي شکست خورده اين جنگ به حساب بيايي و پر شده باشي از افکار و اطلاعات و فرهنگ غلطي که به تو تزريق شده است. جنگ نرم مي تواند موجب تغيير باورها و ارزش ها شود و جايگزين هايي براي ابزار معنوي زندگي بسازد که چندين سال بعد را به گونه اي غير از خواست ما رقم بزند. اين جنگ عامل سرکوبي ديدگاه ها و حمايت از عقايدي است که از آن تو نيست؛ اما از طريق رسانه ها اشتباهاً به تو القا شده است. حتي مي تواند عامل تغيير پوشش، صحبت کردن، علايق و رفتار نيز باشد. در کل جنگ نرم به دنبال تغيير و فروپاشي افکار است. ما قصد نداريم خيلي به بيان تعاريف و ابعاد گوناگون جنگ نرم بپردازيم. در اين مورد صحبت بسيار شده است. هدف اين مقاله بررسي جنگ نرم درون خانواده ها و تأثير آن بر زنان و خانواده هاست.

هدف فارسي وان از بين بردن هويت خانواده ها
 

حسين بابازاده مقدم، فوق ليسانس علوم سياسي و مشاور فرهنگي غرفه خانواده در نمايشگاه رسانه هاي ديجيتال و متخصص مطالعات ايران در رابطه با تاثير سريال هاي شبکه فارسي وان مي گويد: کيان خانواده بسيار حائز اهميت است و اين خانواده است که افراد در آن هويت پيدا مي کنند. مشخصا هدف فارسي وان از بين بردن اين هويت است. فارسي وان هويت خانواده ها را قطعه قطعه مي کند و به ترويج بحث هايي مي پردازد که شاخصه يکي از آنها زندگي هاي آخر هفته اي است؛ زندگي که پدر و مادر روزهاي هفته را در محل کارشان مي گذرانند و در پايان هفته سگ و گربه و وسايل تفريح شان را برمي دارند تا به گردش بروند؛ منتها خانم با دوست هاي خودش به پيکنيک مي رود و آقا هم با دست هاي خود! بعد از تعطيلات هم دوباره روال عادي زندگي شروع مي شود. اين شيوه زندگي اگر فرهنگ سازي شود، بدترين اتفاقي است که مي تواند در ايران بيفتد. مسأله ديگري که در اين سريال ها مطرح مي شود، همين ارتباطات ناهنجار است؛ بدين معني که اشکالي ندارد شما هم مي توانيد دسوتي هاي نامحدود داشته باشيد و شما هم مي توانيد بيرون از خانه هر طور که دوست داريد نيازهاي تان را پاسخ دهيد و هيچ قيد و بندي وجود ندارد. اينجاست که وقتي خانواده را از بين برديد، تقريباً مي توايند مطمئن باشيد که در جامعه ديگر هيچ چيز وجود ندارد که نگرانش باشيد؛ چرا که ديگر خانواده اي وجود نخواهد داشت که افراد در آن معاني را فرا بگيرند. وي در رابطه با جنگ نرم و رسانه هي ديجيتال و تاثير آنها بر خانواده ها اظهار داشت: اگر از بعد آسيب شناسانه نگاه کنيم، در جنگ نرم رسانه هاي ديجيتال بخش فرهنگي و رسانه هاي فرهنگي ما را دور مي زنند و آنها را ناکارآمد مي سازند. به طور مثال، تلويزيون فرهنگي را بنيان مي گذراد و از طرف ديگر وبلاگ ها اين فرصت را نقض مي کنند. يعني در بعد ملي رسانه هاي ديجيتال به جاي اينکه ابزاري براي رشد ما باشند، ابزاري براي تهاجم علي ما مي شوند؛ در صورتي که رسانه هاي ديجيتال بايد در خدمت فرهنگ پيشرو ايراني اسلامي در خدمت گسترش هويت ايراني اسلامي باشند. وقتي شما از رسانه هاي ديجيتال براي گسترش هويت استفاده کرديد، مي توانيد آن را از يک تهديد به يک فرصت تبديل کنيد؛ اما مادامي که در مقام دفاع هستيد، اين رسانه ها تحت عنوان محتواي مستهجن ، محتواي فرقه اي، محتواي غير اخلاقيو ضد فرهنگي دائم به شما حمله مي کنند و کيان خانواده ها را با فحشاهاي سازمان دهي شده و باندهاي فحشايي که جرايم شان به صورت کاملا هدفمند و گسترده مي باشد. خانواده ها را مورد هدف قرار مي دهند. آنها مهم ترين، کوچک ترين و جدي ترين رکن جامعه، يعني خانواده را مرور حمله قرار داده و ديگر شما نمي توانيد اميدوار باشيد که از اين رسانه ها به عنوان ابزار تهاجم بتوان استفاده کرد. بابازاده هم چنين در مورد راه هاي مقابله با جنگ نرم در خانواده ها گفت: ما اول بايد در مورد رسانه هاي ديجيتال کاملا تحقيق کنيم و جايگاه آن را بشناسيم؛ پس از آن بايد ساختاري تعريف کنيم که آن را در حوزه هاي مختلف هدايت کرده و براي محتواي آن برنامه ريزي کند و پيش برود. مرحله بعد آموزش است؛ يعني به اقشاري که مخاطب ما هستند، آموزش بدهيم. نکته مهم خانواده ها هستند که مخاطب زيربنايي ما محسوب مي شوند؛ يعني هر کس هر جا باشد، بالاخره عضو يک خانواده است. در حال حاضر خانواده هايي که با رسانه هاي ديجيتال مشکل دارند و اقشاري که دچار بحران شده اند (از جمله مدارس که معلمان به وضوح با اين مسأله برخورد مي کنند) به اين دليل است که در اين زمينه آموزش لازم داده نشده است. بعد از اينکه آموزش فراگير و کاربردي داده شد، مي توان اميدوار بود که اتفاق خوبي بيفتد و نتيجه مطلوبي حاصل شود.
@ما مي خواهيم بدانيم که جنگ نرم در خانواده چه معنايي دارد؟ @اگر اين جنگ اتفاق افتاده و همچنان جريان دارد، خانواده هاي امروز با گذشته چه تفاوتي کرده اند؟ @ميزان نزديکي و ارتباط صميمي در خانواده ها از جنگ نرم خدشه دار شده است و رو به از هم گسستگي دارد يا خير؟ @با رشد رسانه هاي مختلف و دانش الکترونيکي، ما به رشد دست يافته ايم يا حامل معاني متناقض و گسترده اي شده ايم که احساس عقب ماندگي مي زايد؟ @و در کنار همه اينها حفظ ارزش هاي مان چطور ميسر مي شود؟
همان طور که مي دانيد تأثير خانواده و به خصوص زنان بر جامعه بسيار زياد است و بديهي است هر گاه خانواده دچار تزلزل و اختلاف و فروپاشي شود، پيامد آن از بين رفتن جامعه و کشور خواهد بود. حال بايد ديد آنچه که غالباً به عنوان نظريات و بحث هاي کارشناسي پيرامون اين مسأله مطرح مي شود، تا چه ميزان کاربردي خواهد بود و کنار هم قرار گرفتن نظر انديشمندان و پژوهشگران و مديران پيرامون اين قضيه چگونه گزارش ما را تکميل خواهد کرد.

آقاي شجاعي (استاد دانشگاه و پژوهشگر زنان و خانواده ) لطفاً در مورد تأثير جنگ نرم بر خانواده و زنان کمي توضيح دهيد؟
 

تأثير جنگ نرم روي خانواده، مثل ميکروب است روي بدن. همين که الان در کشور ما بيشتر ازدواج ها به نتيجه نمي رسد، از تأثيرات جنگ نرم است؛ در حالي که ما بهترين فرهنگ، بهترين مردم و سنت هاي بسيار خوبي در خانواده داريم. اگر به سرعت رشد متلاشي شدن خانواده در کشورمان نگاه کنيم، مي توانيم به تأثير جنگ نرم بر اين قضيه اذعان و اعتراف کنيم. ما سال هايي را گذرانديم که در کشور ما سرعت رشد طلاق از بالاترين نرخ هاي جهاني بوده است و اکنون در کشورمان 25 درصد و در برخي مناطق تهران 34 درصد طلاق داريم. 25 درصد به فکر طلاق هستند و 25 درصد طلاق عاطفي وجود دارد که در مجموع تقريباً 75 درصد مي شود. به هر حال زندگي براي عشق تشکيل مي شود، ولي ما آن نتيجه اي را که مد نظرمان است، نمي گيريم؛ به خصوص در ديدگاه شرعي و ديني ما که امام صادق (ع) مي فرمايند: ميزان انسانيت يک انسان بستگي به ميزان عشقش به همسرش دارد؛ يعني وقتي مي خواهيد بدانيد يک نفر چقدر انسان است و چقدر پيشرفت کرده و چقدر در انسانيت علو دارد، ببينيد چقدر عاشق همسرش است. اين يک ملاک بسيار مهم است.
آيا واقعاً الان ما اين را داريم و در خانواده اين وضعيت ديده مي شود که اگر مثلا دختر و پسر امسال زندگي شان را شروع کردند، ده سال ديگر نيز براي هم تازه باشند؟ اين چقدر در کشور ما وجود دارد؟ خيلي کم. اين نشان مي دهد که ما از فرهنگ ديني و اصلي خود فاصله گرفته ايم و اين چيزي نيست جز تاثير جنگ نرم. جالب است بدانيد بيشتر طلاق ها در بين طبقات تحصيلکرده اتفاق مي افتد؛ کما اينکه طبق آمار معتبر، بالاترين خودکشي ها و بالاترين بيماري هاي روحي رواني نيز در اين طبقه ديده مي شود. چطور ممکن است يک نفر تحصيلکرده باشد، اما اين همه شکست بخورد؟ چرا اين شکست در خانواده ها و متلاشي شدن خانواده ها در طبقات تحصيلکرده ديده مي شود؟ بنابراين، يقيناً مهم ترين قرباني جنگ نرم خانواده است.

تسلط جنگ نرم بر خانواده و زنان چگونه خود را نشان مي دهد؟
 

وقتي که آمار طلاق مان را بتوانند بالا ببرند، به تبع آن مشکلات ديگر پديدار مي شود؛ مثل تهديد خانواده هاي محکم به واسطه اينکه آمار زيادي از اين افراد در جامعه پخش مي شوند و نياز به ازدواج دارند. سن ازدواج ما الان طبق آمار پارسال، 27 سال و 9 ماه براي دختران و 29 سال و 7 ماه براي پسران بوده است. خود به خود وقتي آمار قرباني در خانواده ها بيشتر مي شود، اينها فرصت ازدواج را از دست مي دهند. الان ما با آمار بالايي از دختران روبه رو هستيم که فرصت ازدواج ندارند. با اينکه طبق آمار 90 درصد درخواست طلاق ها مربوط به خانم ها مي شود، اما طبيعي است که در طلاق و پاشيده شدن خانواده زنان آسيب مي بينند؛ به همين خاطر زنان بيشترين قربانيان جنگ نرم به شمار مي روند.

رسانه هاي ديجيتال، عضوي جديد در خانواده ها
 

محمد کريمي، مدير بخش سياسي خبرگزاري فارس، رسانه هاي ديجيتال را عضو جديد خانواده ها ناميد و بيان کرد: خانواده اولين رکن يک جامعه است؛ بنابراين اگر مي خواهيد جامعه را در دراز مدت و کوتاه مدت دچار نوسان کنيد (کما اينکه داريم به عينه مي بينيم)، بايد وارد خانواده شويد؛ زيرا خانواده اعضايي دارد که هر کدام ذهنيت ها و تفکراتي دارند؛ تفکر پدر خانواده، مادر خانواده و فرزند خانواده. الان مشکلي که خانواده هاي ما دارند، تضاد و تعارض تفکر جوان با تفکر تقريباً سنتي و فرهنگي خودمان است. بنابراين براي اينکه کانون خانواده را آن طور که مي خواهيم شکل دهيم، بايد نفوذ کرده و آن را تغيير دهيم. بايد به کانون خانواده وارد شد و يکي از ابزارهاي ورود به خانواده، فضاي سايبري است. الان داشتن کامپيوتر ديگر کلاس نيست، يک ضرورت است. شايد دهه هاي پيش اگر خانواده اي رايانه داشت، به نوعي کلاس بود، اما الان يک ابزار و يک ضرورت است که در سطوح مختلف خانواده ها به عنوان يک عضو خودش را معرفي کرده و حتي در قالب بازي ها کنار کودک سه ساله ما قرار گرفته است. در حال حاضر نوع استفاده از رايانه در خانواده ها تعريف شده است. بنابراين دشمن مي خواهد از طريق اين ابزار پيام خود را منتقل کند. ما در جنگ رواني اول مي گوييم مخاطبت را بشناس، بعد زمان حمله را تعيين کن و سپس پيام و محتوايي را که مي خواهي حمله کني، مشخص کن. خوب مخاطب ما خانواده هاي ايراني هستند که ذهنيت هاي پرسشگر و جستجوگر و عطش زيادي براي دانستن دارند. البته کم کاري ها و موازي کاري ها و رفتارهايي که به نظر من بايد بهتر از اين مي بود، باعث سوء استفاده شده است. زمان حمله هم که الان است. محتواي حمله و پيام چيست؟ در قالب وبلاگ فضاي عاشقانه، در قالب سايت؛ سايت هايي که تا حدودي با فرهنگ و باورهاي ديني و ملي ما تعارض دارد. خانواده هاي ما عرياني را نمي پذيرد، اما تا حدودي اين فرهنگ وارد شده و به نوعي در پوشش خانواده (هم آقا و هم خانم) تغيير ايجاد کرده و اينها نتيجه همان فضاي سايبري است. وي در پاسخ به سؤال ما که يک خانواده و مهم تر از همه زن خانواده چطور مي تواند در برابر اين عضو جديد و سازماندهي شده عمل کند، گفت: بايد تمام اعضاي خانواده را نسبت به جنسيت اين ابزار آگاه کنيم؛ يعني براي کودکمان توضيح دهيم که اگر داري بازي مي کني، 2500 بيماري تو را تهديد مي کند که يکي از آنها خشکي چشم است، يکي پرخاشگري است، يکي تيک اعصاب و تيک رفتاري است و...بايد به نوجوان بگويي استفاده از رايانه به صورت مستمر و مداوم باعث مي شود از بخشي از ذهنيت و فضاهاي ذهني خود فرار کني و تن پرور شوي. براي پدر خانواده بايد توضيح داد که ممکن است اين ابزار به نوعي شما را از خانواده و فرزند و همسر جدا کند. در بخشي از سايت ها و فضاي چت به قدري اعتياد زياد است که خانم خانواده مي گويد داشتم چت مي کردم، غذايم سوخت! لذا اين ابزار براي هر عضو خانواده بايد تعريف شود. من نقش مادر و پدر را در قالب والدين تعريف مي کنم. والدين بايد سطح شعور و آگاهي شان را نسبت به اين ابزاري که هم سودمند است و هم مي تواند نيش عميقي بزند، بالا ببرند. خلاصه خانواده بايد در مقابل زهري که اين فضا دارد، پادزهر فراهم کنند تا سم آن را تقليل دهد و اين پادزهر چيزي نيست جز بالا بردن سطح شعور و آگاهي و مديريت صحيح. نه محدود کنند و نه قطع؛ بلکه در فضايي بسيار صادقانه و فضايي بسيار مطلوب پذيراي اين ابزار باشند و آن را مديريت کنند. حال اين مديريت مي تواند نوعي زمان بندي باشد، مي تواند به حضور و پذيرش اينکه در کنار هم به فضاي اينترنت برويم باشد و ...به طور مثال مونا کجا مي خواهي بروي؟ مي خواهم تحقيق کنم. خب منم کمکت مي کنم. حالا چند تا عکس عريان هم ممکن است ببينيد. يا محمد کجا مي خواهي بروي، من کمکت کنم؟ يعني به نوعي به اعضاي خانواده بقبولانيم که يک شعور جمعي وجود دارد و اين شعور جمعي از کودک تا پدر نقش دارد.

اينترنت نخواستم؛ عطايش را به لقايش بخشيدم
 

وي در رابطه با تفکري که براي مبارزه با جنگ نرم رسانه ها را از فضاي خانه حذف مي کند، اظهار داشت: پاک کردن صورت مسأله خيلي آسان است و خيلي سريع و راحت انجام مي شود، ولي عواقب آن مهم است. بالاخره شما دولت الکترونيک داريد، بخشي از حساب هاي شما به صورت الکترونيکي است يا در آگهي هاي بازرگاني تبليغ مي شود به جاي اينکه ساعت ها در سفرهاي ميان شهري باشيد، مي توانيد با يک کليک کارتان را انجام دهيد؛ بنابراين نمي توانيد آن را از زندگي حذف کنيد. نگاه حذف و نگاه امنيتي فقط آسيب هاي خانواده را بيشتر مي کند و باعث مي شود دختر خانم شما به کافي نت برود که آن وقت با پديده هاي ديگري مواجه مي شويد که آنها را نمي توانيد رفع و کنترل کنيد. باعث مي شود پسر شما به فضايي مثل گيم نت برود که برايش جذابيت ايجاد مي کند و فاصله ايجاد مي شود. بنابراين من با حذف به شدت مخالفم. اينترنت دقيقاً يک چاقوي دو لبه است که يک لبه آن فرصت رشد و شکوفايي و شکل دهي روحيه پژوهشگري و ذهنيت تحقيق را فراهم مي کند و لبه ديگر تهديد است. متأسفانه ما از نگاه رسانه اي صرفاً آمده ايم روي بخش تهديد ايستاده ايم و خانواده ها را بمباران کرده ايم که اينترنت يعني ورود تهديد. نه من اينگونه نگاه نمي کنم؛ من معتقدم هر خانواده اي بر اساس شعور ذهني خود با اين فضا سر و کار دارد؛ خانواده دانشگاهي، خانواده فرهنگي، خانواده کارگر و خانواده اي که کمترين سواد را دارد. مثلاً در مدرسه معلم گفته که بايد وارد اينترنت شوي و نمرات را از طريق سايت ببيني. راه حل براي اين خانواده اين است که فضاي اينترنت همراه با پروکسي و محدوديت بگيرد؛ يعني با شرکتي قرارداد ببند که براي تو در واژه هايي محدوديت ايجاد کند تا راه سوء استفاده جوان بسته شود. بنابراين قطع کردن نه تنها جواب نمي دهد، بلکه باعث مي شود بچه به بيرون از خانواده پناه ببرد و آنجاست که ديگر نظارت و دلسوزي وجود نخواهد داشت. راهکار دومي که روانشناس ارائه مي کند، اين است که رايانه در فضاي قابل ديد و همگاني خانه قرار گيرد، نه در اتاق خواب کودکان يا نوجوان. اعتقاد من بر اين است که بايد اينترنت را به عنوان يک ابزار کمکي و رسانه اي ضروري بپذيريم و بحث فرصت را تقويت کنيم نه تهديد.
بالا رفتن اطلاعات ما در هر زمينه، واکسينه شدن در برابر اتفاقات و خطراتي است که ممکن است خود و خانواده مان را تهديد کند. اميدوارم اين مقاله به سؤالات شما پاسخ هاي مناسب را داده باشد.
منبع: دنياي زنان، شماره 64